در هر خانهای، چیزهایی هست که بیآنکه دیده شوند، ستونِ طعم و خاطرهاند.
بیسر و صدا، بیادعا، اما دقیقاً همانجایی مینشینند که باید.
کشمش پلویی، از همانهاست.
نه شیرینیِ توت خشک را دارد، نه لطافت قیسی را؛
اما وقتی در برنجِ داغ، با اندکی روغن و زعفران، درهم میآمیزد،
غذا از صرفِ سیرشدن فراتر میرود؛
میشود چیزی از جنس خاطره.
چیزی که بویش، صدای مادربزرگ را در اتاق پخش میکند.
چیزی که طعمش، گرمای سفرهی افطار یا مهمانی سادهی محرم را به ذهن میآورد.
کشمش پلویی،
دانهی انگوریست که از تابستان گذشته، هنوز گرم است.
نه به بازارهای پرنور محتاج است،
نه به بستهبندیهای درخشان.
🍇 خشکشده با آفتاب، نه با دستگاه
🍃 بیافزودنی، بیشکر، بیحاشیه
🌾 همنشین برنج ایرانی، مونس زرشک، یار مغزها
🫓 از تهچین تا عدسپلو، از کوفته تا خوراک سادهی نذری
کشمش پلویی، مثل شعر خوب است:
کوتاه، بیادعا، اما ماندگار.
نقشش در طعم غذا همانقدر پنهان است
که نقش مادربزرگها در زندگی:
پشتِ صحنه، اما همهجا حاضر.
صبر کنید ...